داستان این انیمیشن در قرن دهم میلادی در کشور اسکاتلند رخ می دهد. پادشاهی به نام فرگوس و همسرش ملکه الینور که زندگی خوب و خوشی را سپری می کنند، دختری به نام مریدا دارند که در حال تربیت او به عنوان ملکه آینده کشور هستند.

اما مریدا بر خلاف آموزه های مادرش، اعتقادی به رفتار های سلطنتی و رسمی ندارد و به جای آن دوست دارد تا تیراندازی و سوارکاری بیاموزد!
همین اختلافات سبب می شود تا رابطه مریدا با خانواده اش دچار فراز و نشیب های فراوانی شود. اما مشکل اصلی زمانی سراغ مریدا می آید که خانواده اش تصمیم می گیرند او را به ازدواج مردی در آورند.
از این رو ملکه از مریدا می خواهد که از بین سه نفر از اشراف زادگان یکی را به همسری خود بر گزیند ولی مریدا از زیر بار این انتخاب شانه خالی کرده و بر خلاف خواسته خانواده اش از ازدواج سر باز می زند.
بعد از این اتفاق و مشاجره هایی که بین مریدا و مادرش اتفاق می افتد، مریدا با عصبانیت از قصر خارج شده و به سوی جنگل می رود که در راه گوی های آبی رنگ او را به سمت کلبه جادوگر هدایت می کنند.
مریدا از جادوگر می خواهد که جادویی کند که مادرش به او و کار های او خورده نگیرد. اما جادوگر ملکه را تبدیل به خرسی سیاه می کند که مردم آن منطقه از او نفرت دارند.