زمان جاری : شنبه 29 اردیبهشت 1403 - 11:23 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 38
نویسنده پیام
selena آفلاین

ناظر
ارسال‌ها : 19
عضویت: 1 /4 /1392
محل زندگی: deeply from hell
سن: 17
شناسه یاهو: deniz.black@yahoo.com
تشکرها : 4
تشکر شده : 3
قیچی
آقا سلام این داستانو گذاشتم ولی خودم تو یه جایی یه بار تبلیغاتشو دیده بودم پس داستان خودم نیس ولی بخونین و نظر بدین!!

تسا آهسته از راهروی خانه شان گذشت وسریعا اشیای اضافی را سرجایش می
گذاشت و تا حد ممکن در راهش خانه شان را تمیز می کرد. تسا بعد از کمی راه
رفتن،جلوی اتاق خود ایستاد و اتاقش را از نظر گذراند. همه ی عروسک ها را با
دقت در جایش قرار داده بود و هیچ لباس اضافی ای بیرون از کمدش نبود. لبخند
زیبایی همه ی چهره اش را در برگرفت و در دل خود را به خاطر این کارش تحسین
کرد. تسا،آهست دستی به موهای سیاهش کرد و با دقت آنهارا از نظر گذراند.
بغضش را فرو داد تا مانع ریختن اشک های الماس گونه اش شود. به سختی جلو
رفت چهار پایه اش را از گوشه ی اتاقش برداشت.و برگشت تا به طرفه حمام
حرکت کند. سر راهش سریعا به طرفه آشپزخانه رفت و قیچی مادرش را برداشت و
به دقت آن را در پارچه ای قرار داد و سریعا در حالی که چهارپایه اش را
دنبال خود می کشید، به طرفه حمام حرکت کرد.

با سرعت ساعت را از نظر گذرند.عقربه های ساعت بسیار سریع حرکت می کردند
و تسا به سختی به از ساعت سر در می آورد. او سرش را به تندی تکان داد و
آهی طولانی سر داد. او هرگز در مدرسه نتوانسته بود ساعت خواندن را یاد
بگیرد و همیشه وانمود کرده بود که نیازی به این کار نیست ولی او کاملا در
اشتباه بود باید فکر چنین روزی را می کرد.

تسا سریعا با پاهای برهنه اش روی فرش سرخ و طلایی مادر بزرگش حرکت کرد و
به طرفه حمام رفت. جلوی در برای لحظاتی مکث کرد.او موهایش را دوست داشت
ولی برادرش،تد رو بیشتر از همه دوست داشت. تسا لبخندی زد و سعی کرد از جنبه
ی مثبت به قضیه نگاه کند.باری لحظاتی با خود فکر کرد:الآن تد هم مو خواهد
داشت!

بعد بدون لحظه ای فکر کردن،وارد شد و چهارپایه را به سختی جلوی آینه ی
حمام قرار داد. تسا برگشت و به طرفه خرس عروسکیش متی رفت و به او خیره شد و
گفت:متی ،تد به موهام احتیاج داره!!

بعد متی را با خود برداشت و به طرفه آینه حرکت کرد. برای متی جای نسبتا
مطمئنی درست کرد و سپس قیچی تیز مادرش را برداشت و برای آخرین بار موهایش
را از نظر گذراند و بعد بدون درنگ شروع کرد به قیچی کردن موهایش.

تسا برای چند لحظه جلوی آینه ایستاد.همه ی موهایش را زده بود آن هم به
شکل کاملا نامنظمی! او برگشت و آرام از چهار پایه پایین آمد و موهایش را از
زمین جمع کرد و برگشت تا همه چیز را برای آخرین بار کنترل کند که صدای زنگ
در به گوش رسید و دخترک شش ساله سریعا با همه ی موهایش به طرفه در دوید.

_متاسفم ولی ما هم ی امید هامونو از دست دادیم ولی کل سیستم امنیتی بدنش به هم خورده،متاسفیم ولی هیچ کمکی از دستمان نمی آید.

مادر پسرک به شدت گریه کرد و پدرش نیز به سختی بغلش کرد وبه سختی به دکتر گفت:می تونیم تد رو به خونه ببریم؟

دکتر سرش را به نشانه ی مثبت تکان داد و گفت:بله می تونین ولی اگه این
جا بمونه می تونیم تمامی کمک ها رو براش بکنیم. _نه....پدر تد جواب داد و
ادامه داد:ما تد رو به خونه می بریم.

همه ی اعضای خاونده جلوی در ایستادند و در را زدند.تد این پا و آن پا
شد و سرش را خاراند. به کلی از یادش رفته بود که هیچ مویی ندارد.پدرش
دوباره زنگ در را زد و تد مادش را از نظر گذراند که سعی می کرد کلیدش را
بیرون آورد.در همین لحظه در باز شد و تسا جلوی در ظاهر شد،با تفاوت آشکاری.

تد با تعجب از خواهرش پرسید:تس؟؟؟؟؟؟؟؟ چه کار کردی؟

تسا با لبخندی به سوی برادرش رفت و موهای قیچی شده اش را به برادر خود
داد و گفت:من به اینا احتیاجی ندارم. لبخندی چهره ی خسته ی تد را در برگرفت
و کسی که جلوی در ایستاده بود تا روح پسرک را با خود ببرد،لحظاتی درنگ کرد
و به سوی پسرک هجوم آورد........................

امید وارم مطلبو گرفتین!!


نظر ندین!!!!!!می دونین دیه

یکشنبه 02 تیر 1392 - 11:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از selena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: alicecullen &
alicecullen آفلاین


ناظر
ارسال‌ها : 15
عضویت: 1 /4 /1392
محل زندگی: teh
سن: 13
تشکرها : 2
تشکر شده : 4
پاسخ : 1 RE قیچی
درودوااااای خدا جونم.نمیدونی چقدر تحت تاثیر قرار گرفتم به نظرم واقعا قشنگ بود و نویسنده ی این داستان هر کی که هست واقعا عالی نوشته مشخصه که مث ما به خون آشام و روح و کلا فانتزی علاقه نداره و قدر محبت رو میدونه.من الان نمیدونم باید چی بگم.هیچ ایرادی نمیتونم ازش بگیرم.فوق العاده بود.محشر.
با سپاس
آلیس

یکشنبه 02 تیر 1392 - 11:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از alicecullen به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: selena /
lizabet آفلاین


ناظر
ارسال‌ها : 71
عضویت: 1 /4 /1392
محل زندگی: یه جایی تو سرزمین سایه ها
سن: 17
شناسه یاهو: yaay1380@yahoo.com
تعداد اخطار: 1
تشکرها : 1
تشکر شده : 5
پاسخ : 2 RE قیچی
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامخوبی گلم؟ داستانت عالی بود ! من خودم یه بار یه تک از این داستان دیده بودم خیلی تاثیر گذار بود ! 
من خودم خیلی دوستش داشتم به نظرم تاثیر گذارترین داستانی ه میشه درباره عشق خواهر به برادرش یا برعکس باشه 
ولی بهتر نبود بومی اش میکردی؟ عزیزم این فضا سسازی خوب بود اما اگه تو یک محیط بومی اجراش میکردی بهتر نبود؟ 
ولی بهر حال تاثیر خودش رو داشت 
منتظر بقیه داستانات هستم ! 

امضای کاربر : به من مجوز چاپ نمیدن ...
میگویند داستانی که نوشتی قابل باور نیست..
اما..
من فقط خاطرات خودم را نوشتم!

یکشنبه 02 تیر 1392 - 13:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
tina76 آفلاین


بهترین ایده
ارسال‌ها : 12
عضویت: 3 /4 /1392
محل زندگی: جایی که همه سرد و بی روح اند...
سن: 16
شناسه یاهو: tina.tmna@yahoo.com
تشکرها : 1
تشکر شده : 2
پاسخ : 3 RE قیچی
سلام.
محوریت اصلی داستان عالی بود.خیلی قشنگ بود.فضا سازی و تشبیهات خیلی قشنگ بود.فقط من یه کوچولو نقد میکنم تا داستان های بعدیت رو بهتر از اینی که نوشتی بنویسی.
تسا،آهست دستی به موهای سیاهش کرد و با دقت آنهارا از نظر گذراند
بهتره بنویسی:
تسا آهسته دستش را در موهای سیاهش فرو و برد و ... (اینطوری جمله بندی بهتری میشه)
میدونی اینجور داستانا بهتره به ادم شک وارد کنه.نباید از همون اول داستان معلوم میشد که برای چی موهاشو میچینه.یعنی اگه جمله های اون به موهای من احتیاج داره و اینا رو نمی نوشتی بهتر میشد.اینطوری وقتی موهاشو به تد میده یه جور شک به خواننده وارد میکنه و داستانت تاثیر گذار تر میشه.

بهرحال تبریک میگم چون از نظر فضاسازی و تشبیهات خوب نوشته بودی.منتظر داستان های بعدیت هستم.
موفق باشی
TaMaNnA

امضای کاربر : کله ی بریده ی گرگ میتونه گاز بگیره...



سه شنبه 04 تیر 1392 - 13:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از tina76 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: selena /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :